مردمان ایل همچون دیگر عشایر،برای زنده نگه داشتن روحیه حماسی وجنگ آوری که دربین عشایر مرسوم است،درهمه ادوار گذشته جنگها،حوادث سخت ومصیبتهای وارده را بازبان شعربیان کرده وهم اکنون هم ادامه می دهد که شاید همان رسم شاهنامه خوانی دربین عشایر خودبه خودشعرسرایی رابوجود می آورد.
هرآنکس که شاهنامه خوانی کند اگرزن بود پهلوانی کند
اماآقای(دکترجوادصفی نژاد)درمقدمه کتاب عشایر مرکزی ایران،به این مطلب اشاره ومی نویسد:
سرپرستان عشایر،به داشتن افراد قوی،نترس وجنگجومباهات می کردند وجهت بالا بردن روحیۀ رزمی افراد خود،گاه گاهی جلسات شاهنامه خوانی ترتیب می دادندوچ.ن جوانان عشایری به شاهنامه خوانی علاقه خاصی داشتند به هنگام شاهنامه خوانی خودرابه جای قهرمانان داستان قرارمی دادند وآماده حماسه آفرینی می شدند.
اماشعرهای مردمان ایل تنها مدح وستایش یاسرزنش ونکوهش ایل نیست،بلکه بااین اشعار،دردها،رنجها،آلام ومصیبتهاوگرفتاریهای ایل راهم ابزار می کردند که درحقیقت،شعریک ایل نشانه ای ازفرهنگ ودردهای یک ایل است که باخواندن این اشعارمی توان به عمق فقروبدبختی ویااوج سرافرازی یک ایل پی برد.
دکترسیدساعد حسینی،درکتاب خودبه نام(بخشی ازشعروموسیقی وادبیات شفاهی استان ک.ب)به این نکته اشاره می کندکه :اشعار ایل بهمئی،عموماًجنبه تاریخی وحماسی دارند.
جَرگِرهس وبهمئی خین ازنه جوش راس اِیا چپ اِرَوه ماشین زره پوش
جرگرهس من بهمئی چه روز محشر موخُمُ برنو بلند تووَمسلسل
وبالای بهمئی شوقم وَراُمد جقه زروتفنگ وَدس پَ نی چه اُمَد
بهمئی خُرد ودرشت پای مرد جنگی همشوشیرنَرٍن مثل پلنگی
وَخداغضب بکن انو دوباره بهمئی شمشیر زَنه طًیوی سیاره
****
شعروادبیات درفرهنگ لرهای بهمئی:
منطقه ی بهمئی دارای پتانسیل موسیقی وشعروهنرنهفته بسیاری است که لازم است یافت ومعرفی شود.این میراث گران بهاتاکنون سینه به سینه ازنسل های پیشین به امروزیان رسیده است.امروزرسالت ما حفاظت وپاسداری ومعرفی وشناساندن فرهنگ وهویت وداشته های اصیل خود به جهانیان است.
بطورکلی ابیات واشعاربهمئی رابه چهاردسته می توان تقسیم نمود:
1-اشعارعمومی مراسم شادی وجشن:شیردومایهاودی بلال ها ومانندآنها که توسط مردان ویازنان دراین مراسمات خوانده می شود.امروزهمراه سازبویژه ارگ وتوسط مردان درعروسی هاخوانده می شود.البته امروزکمتراشعاراصیل بهمئی بلکه بیشتراشعارنورآبادی ویابختیاری رابه همان لهجه آنها می خوانندکه مدیریت وآگاهی وساماندهی می طلبد.
2-اشعارحماسی:دروصف شجاعت هاورشادت های مردان جنگی ایل سروده شده است.مانندشعرهای فراوانی که بهمئی ها درارتباط باجنگ 1316بارضاشاه سروده اند.
3-یاریار:اوج هنرآوازبهمئی رابایددریاریار جستجوکرد.یاریارسرشارازدردفراق وغم هجران یارویاوصف طبیعت وسرزمین محل سکونت مانندچشمه ها وکوه هاودرختان وگیاهان کوهی وامثال آن است.شایدبتوان گفت هیچ بهمئی رانتوان یافت که بیت شعریاریاری ازبرنداشته باشد.بمهئی هاباآوازدلنشین وموزونی یاریارمی خوانند.که شایسته شناخت بیشتر وبهره بردن ازآن هست.
کوی کهدونه بگوین نری ا دیوریم برس نم دلم زونیم نی دی یوریم
مالته جایی بوه تشت وام دیار بو سیل واوتشت کنم دلم وقراربو
اردونی نه یارمی بشوم فروری بروم کوی دنا نیام وام دیوری
هیچ کوه ورو معروفی رادرجغرافیای بهمئی سراغ ندارم که درمورد آن یاری یاری نباشد.
4-سرو:بهمئی هامانندسایرایلات،هنگام مرگ عزیزان وعزادری آنهاسرودهای سوزناکی مطابق بازبان وفرهنگ خوددارند.بیشترزنان سرومی گفتنداماامروزه فراگیرشده وبابلندگو وهمراه بانی وسازهای دیگردرمراسمات توسط مردان مرهمی است بردردهای ازدست دادن عزیزان.
چی کموترگرگروتیرخرد من بالم بنینم روی کم بلینم بنالم
چی اول سر سراواهمه دیارم فکردوریت ایکنم تش اخوی ورارم
نکته:اذعان می دارد چون ادبیات وهنر تخصصم نیست ممکن است دسته بندی ذکرشده جامع وکامل نباشد.فقط به خاطرعلاقه به فرهنگ مادری ونگرانی ازاینکه به صورت مکتوب به آن پرداخته نشده آن راآوردم.بسیاری ازآواهاواشعاروابیات به همین دلیل فراموش شده است.
امیدوارم آنهایی که اهل ادبیات موسیقی وهنرهستند به هنروموسیقی بهمئی توجه نمایندبه نظرمی رسدمنطقه ی بهمئی دارای پتانسیل موسیقی وشعروهنرنهفته بسیاری است که لازم است یافت ومعرفی شود.
این میراث گران بهاتاکنون سینه به سینه ازنسل پیشین به امروزیان رسیده است.امروزرسالت ماحفاظت وپاسداری ومعرفی وشناساندن فرهنگ وهویت وداشته های اصیل خودبه جهانیان است.به لطف افرادتحصیل کرده ووجودوسایل ارتباطی ورسانه ای امروز وقت آن است تاضمن صیانت به شکوفانمودن فرهنگ وهنرکمک نماییم.ثبت وضبط وگسترش ومعرفی هنروهویت فرهنگی ما می تواند معرف حضور مادرسایر عرصه ها باشد.